پیرمرد عاشق به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم. من

 

میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم.


پیرزن قبول کرد.

فردا پیرمرد به کافه رفت. دو ساعت از قرار گذشت، ولی پیرزن نیومد.

وقتی برگشت خونه، دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه.

ازش پرسید: چرا گریه میکنی؟

پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت:

بابام نذاشت بیام!!!


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 30 دی 1392برچسب:پیرمرد,پیرزن,بابا,کافه, | 2:30 | نویسنده : ارشیا |

 زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.

پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار

نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز...

پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.
پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود!
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:پیرمرد,پیرزن,خروپف,لالایی, | 15:2 | نویسنده : ارشیا |

 

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ،

 بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم.

 جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا،

 پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ،

 جوان با اشاره... به گله گوسفندان به پیرمرد گفت : که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد،

 پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند

 پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.

 جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟

 افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند،

 پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود...!



برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:مسلمان,پیرمرد,چاقو ,پیش نماز, | 14:15 | نویسنده : ارشیا |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • حسابدار مجرب