دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد وبه کفش های
قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست
داشت خیره شد ویاد حرف پدرش افتاد”اگر تا پایان ماه هر روز بتونی
تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم”
دخترک به کفش هانگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر
روز دست و پا یا صورت ۱۰۰نفر زخم بشه تا…و بعد شانه هایش
رابالا انداخت و راه افتاد وگفت: نه… خدا نکنه…اصلآ کفش نمیخوام
نظرات شما عزیزان:

جواب : ممنون
یاحق
جواب : س آرمیتا واقعا گفتی ..!!؟؟ هر بچه ای دوست داره که لباس نو بپوشه ؛ اما این بچه از خاسته دلش زد...خیلی دل رئوفی داشت...
.gif)
جواب : س ممنون

جواب : س پسرخاله ممنون

.gif)
.gif)
.gif)
جواب : س ممنون

یه جمله ساده که خیلی هامون شنیدیم..
اما.......
بعضی ها به خاطر خودشون،...دیگران و فدا میکنن،از روی قلب و احساس و آبروی آدما میگذرن..
و بعضی ها.....
به خاطر خداشون،به خاطر شرف و آبروی یه ملت..جونشون و نفس هاشون و فدا میکنن..
یکی دستش...یکی پاهاش...
یکی یه گوشه از صورتش...یکی سرش...
بعضی ها هم مثل این دختر از علایق شخصی خودشون میگذرن
هر سه فدا کردنه...اما...فاصله ش از زمین تا آسمونه....!!!!!!!!
جواب : س محمد ممنون ازین جمله زیبات....
برچسبها: